چگونه برای یک حزب متحد ویکپارچه مبارزه نمود!
علی  رستمی علی رستمی

نیروهای ملی ودموکراتیک چپ ،که بعد از فروپاشی حزب وطن( حزب دموکراتیک حلق افغانستان )به دسته ها، گروپهاو سازمانهای سیاسی تقسیم شدند وهرکدام اهداف عدالتخواهانه ،مترقی وطنپرستانه را برای نجات مردم کشور از ظلم واستبداد ،نیروه های سیاه ارتجاعی وابسته به سازمانهای جهنمی کشور های منطقه ، بامطرح نمودن برنامه ها ی جداگانه به فعالیتهای  سیاسی مبادرت ورزیدند.

ازجمله دو حزب  جداگانهء  متحد ملی ونهضت فراگیر مترقی ودموکراسی بعد از مدتی از فعالیتها وحضور شان در عرصه سیاسی توانستند، که موءفق به وحدت تشکیلاتی  وسازمانی شده، ورهبری واحد را بوجوداورند.      

فرایند بازتولید مبارزه، برای یک حزب متحد ویکپارچه با هدف مشترک درمیان اعضای هردوحزب، ضرورت گفتمان نوین سیاسی را برای رسیدن به عمل مشترک با حفظ پایه های تئوریکی بوجود اورد. این امر باعث گردید تا برای عملکرد مشترک  کنگره ان درزمان معینِ غرض تصویب برنامه ،اساسنامه وانتخاب رهبری واحد دایرشود. اما به تعویق افتادن تدویر کنگره نظر به وضع امنیتی وسیاسی حاکم درکشور، در نزد عده ازاعضای حزب واحد نظریات و پیشنهادات ءرا، خلق نموده ، زمینه ساز ان شد، تا الی تدویر کنگره ارتباط سازمانی خویش رابه تعلیق نگهداشته واز هرنوع فعالیت سازمانی درحزب واحد گوشه گیری نمایند.

حقانیت این امر بر علاوه مضامین تحریرشده درسایتهای مختلف انترنیتی یکباردیگر درجلسه باشکوه کادرهاوفعالین اعضای واحدهای شورای حزب واحد المان که بتاریخ 12.2.2011 درشهر گسل به اشتراک رفیق محترم شیربزگر رئیس نوبتی شورای مرکزی حزب واحد تدویر یافته بود، انعکاس یافت. رفیق شیر بزگر، که برای اشتراک درکار کنفرانس حزب چپهای المان در برلین رسمأ دعوت شده بود ، بعداز ختم کارکنفرانس بااستفاده از فرصت درجلسه کادرها وفعالین کشور المان اشتراک کرده ودرزمینه تدویرکنفراس حزب چپهای المان که دران بحث پیرامون وضع سیاسی واجتماعی بالخصوص موجودیت قطعات نظامی کشورهای خارجی درافغانستان  صورت گرفته بود ،ونیز شخصآ نظروپشنهادات ای را که درکنفرانس ارائه داشته بودند، باتحلیل همه جانبه از وضع ملی وبین المللی کشور در جلسه  مفصلأ ارائه ،که مورد استقبال وپشتبانی اشتراک کننده گان قرارگرفت.

درجلسه یکبار دیگر موضوع پایه ای را که ازدل تمامی بحثهای ارائه شده در سرنوشت حزب واحد وعملکردهای مسئولین ارتباط داشت ،مورد تاءکید قرارکرفت. هر رفیق برای اجرای نقش  اصالتمند خویش مسائل را به گونه مطرح میگرد که گویا از بطن سیاستهای انسانی نمایند ه گی نموده ویا این اصل را بنیان گذاری می نماید. متاسفانه  ما در طول مبارزه عدالتخوهانه ووطن پرستانه چه درگذشته  وحال هنوز هم روش بازنگری وانتقاد از خود ودیگران را به مفهوم اصیل ان درک ننموده بلکه براصل سلیقه ها وارزوهای شخصی ،گرویی ، قومی ومنطقوی که در سالهای اخیر، پلهء ان نسبت به هرگفتمان سیاسی دیگر سنگینتر است ،رواج یافته واز ان بمثابه وابزارهای هدفمند،

علیه یکدیگر استفاده کرده و می نمایم. بلکه جان کلام دراین نهفته است که ماباید برای معیار انتقادگری ،اصل انرا که عبارت از حفظ کرامت انسانی که نَفس مبارزه سیاسی مارا تشکیل میدهد رعایت نمایم؛ وبر بنیاد محورء انسان گری ،دور از نفرت ،کینه و عقد ستیزی صورت گیرد.

متاسفانه نیروهای چپ ودموکرات که از بستر مشترک گذشته برخاسته است ،در وضعیت نابسامان تاریخی قرار دارند.بدین لحاظ ازهم جداافتاده گی نیروهای چپ کشوربالخصوص اعضای حزب واحد ما ،اگر بدقت  واز نزدیگ بنگریم ، ناشی ازعدم اندیشه وایدیالوژی معین وتمایل به گرایشات غیر متجانس وعلمی میباشد. که هرکدام انعکاس  ومدافع حقانیت باورهای خود هستند و این اصل سبب گردیده تا برخورد های زشت در جروبحث علیه همدیگر بوجود اید.

نداشتن احترام عمیق به همدیگر ونبود توجه به سرنوشت یکدیگر به دلایل سیاسی منجر به خصومت های شخصی شده و تا انجا می رویم که نمی توانیم سرشت سیاسی فرد مخالف خودرا از شخصیت فردی وی تفکیک وانتزاع نمایم.

به همین دلیل نیز تا حدی نگاه ما به مخالفانمان شبیه می شودبه نگاه مخالف به مخالفش . همان طوریکه مخالفان ارزوی حذف مارا درجامعه دارد ما نیزاز ته دل ارزوی حذف کسانی را داریم که با ما از در مخالفت وانتقاد در می ایند.

این عوامل زمینه ساز گردیده که ما درمیان سایر همسوگریان ومتحدان واقعی  راه به جایی نه بریم وبر سرهدف بنیادین هرنوع تحولات سیاسی ، برای نجات انسان زحمتکش درکشور خویش به توافق نرسیم.

مخالفت برای عدم تحقق واجرای  روی این وان اصل که در یک فرصت معین بنا برمعاذیر قابل اجرا وعملی نیست، دلیل براین نمی شود که ساحه مبارزه را ترک گفت  وبمثابه فرد غیر متحد سکوت اختیار نمود،بلکه تحقق ارمانها واهداف شریفانه مبارزه سیاسی واجتماعی خواستار زمان طولانی وحوصله بیشتر را مطالبه نموده ،تااینکه به سرمنزل مقصود رسید.

خواست معقول واصولی که دارای منافع مشترک سازمانی ورهگشای مشکلات بیرونی وداخلی وی باشد ،می تواند که دریک مقطع تاریخی وفرصت مناسب از پشتبانی اکثریت برخوردار وفراگیر شده وبدون چون وچرا عملی گردد.  برعکس ان انسانرا به سوی ماجراجوی ،می گشاند.

راه مبارزه برای رسیدن به ارمانها واهداف انسانی دروجود یک سازمان سیاسی زمانء طولانی را میخواهد . درست است عده ای ازاعضای حزب واحداز تجارب ودانش بالای برخوردار بوده وفهم ،دراید مباررزه را خوبتر واگاه تر ازهمدیگر  دارند، این تنها کافی نیست بلکه دراید وفن مبارزه درانست که اهداف مطروحه مورد پشتبانی اکثریت قرار گیرد .

بسیج اکثریت در دفاع وپشتبانی از خواستها وپیشنهادات می تواند که مارا از تشدد فکری وانزواگری نجات داده واز انحرافات جلوگیری نماید. این فرایند بستگی به ان ندارد که عضوی حزب برای عدم موفقیت ارزوها وپیشنهادات خویش پای روی اصل قانون سازمان وحیات حزبی که بمثابه مردمک چشم برایمان ارزش دارد  بگذارد؛ واز اجرای ان تخطی نموده وبه ان ارج نگذارد. هویت یک فرد ءحزب سیاسی درقدم نخست ووابستگی به اشتراک فعال در جلسات حزبی وپرداخت حق العضویت می باشد ؛که این قانون بالای عموم سازمان های راست وچپ در سرتاسر جهان معمول است . اشتراک درجلسه وپرداخت حق العضویت بمعنی گذشت از منافع مادی ومعنوی وابراز اماده گی برای تحقق اهداف وپیوند حزب سیاسی که خودرا وابسته بان میداند، می باشد.   عدم رعایت مقررات تشکیلاتی وسازمانی نماینکر بی علاقه گی وایمانداری به اهداف ومرام ان می باشد. هیچ توجیه دیگری جز این ندارد. طوریکه رفیق گرامی شیربزگر در جریان صحبتهای خود چنین  فرموداند:" پرداخت حق العضویت یک اصل حزبی را تشکیل میدهد وعدم پرداخت ان درراه اهداف مبارزه ما دشواری را بوجود نمی اورد، تنها تشکیل اعضای شورای ولایت هرات ما ، دوبرابر اعضای تشکیلاتی تمام سازمانهای کشوری اروپا است،مافقط ارزوی تحقق دسپلین از جانب اعضای حزب واحد هستیم."

درک این مطلب روشن است که چرا این نوع بهانه جویی ها وحرکتهای غیر معمول ازجانب عده از رفقای ما بروز می نماید: براینکه ارزوها وباوری های خودرا به گونه ء بالای رهبری حزب تحمیل وشرایط رابرای اغراض  فرصت طلبانه مساعد نمایند.

اگرفقط وحداقل در طول دودهه از ایجاد سازمانهای جدید، توافق فراگیرِ سیاسی به عوض اختلافات وخود محوری ها بوجود می امد،زمینه های فراوانی برای همکاری وهمیاری رشد می نمود،شاید نه درمیان دوحزب، بلکه در میان سایرنیروهای چپ ودموکراتیک پیدا میشد ،ولی می بینیم با وجود تعددچشمگیر تشکلهای دیگرجداشده ازبدنه حزب وطن ( حزب دموکراتیک خلق افغانستان)انها در طول دودهه واندی وبا مشاهدهء ، جنایات غیر انسانی از قتل وغارت گرفته تاتجاوز سریع به ناموس وطن ونابود سازی توده های کشوراز لحاظ مادی ومعنوی وگسترش فرهنگ بیگانگان وظلم وستم نظام حاکم درکشور ،هنوز بر سرتوافق بدیهات سیاسی مشکل داریم. به همین دلیل پافشاری برالگوهای  ومعیار های تفرقه افکنِ تشکیلات سنتی دیروز نه تنها از حیث مبارزاتی راهء به جایی نمی برد بلکه به تدریج مارا با بدیهیات ذات انسانی خودمان نیز بیگانه می سازد،ازهمین روی است که تادرجهت بازتولید گفتمان  سیاسی  براصل اعتماد رفقانه ووطنی خویشتن را بازنکری نمایم.

جوامعی هرکشوردرطول تاریح متحول میشود واین باعث می شود تا اعضای جامعه وبالخصوص افراد ازادی خواه ، روشنفکروعدالتخواه که ارمان گرا هستند نیز پای به پای جامعه متحول شوند، وبرای تحقق ورسیدن به ارمانهای خویش ازابزارووسایل که انهارا بهم متحدوهمسو میسازد استفاده نموده وانرا ملاک عمل خویش قرارمی دهند . راه سازی های جدیدء را برای بازتولید مبارزه پویا گرو تحول طلب که خواستار اصلاحات بنیادی هست ، جستجومی نماید.

زمانی نیروهای اگاه وبیشرو درجامعه تبارز می نمایند، که کنش واهداف انها مدافع گر منافع توده ها باشد ،وبتواند انها را متقاعد به ارمانهای خویش  دریک صف واحد مبارزه سیاسی واجتماعی نموده ، سوق و هدایت نماید. کنش برای رسیدن به هدف پاک انسانی در قدم اول ضرورت است که ما باید بازنگری جدی در عرضه مدیریت سازمانی وتشکیلاتی خویش مطابق به شرایط  با استفاده ازتجارب و شیوه های مثبت قبلی که  امروزبه ان نیازمند هستیم، استفاده نمود، با خوشبینی وفضای بازرفقانه همه داشته های پویایی خویشر ا واضح وروشن مطرح کرد؛ واز تابوسازی های فکری ونظری که در محورافراد می چرخدجلوگیری وعلیه کیش شخصیت پرستی وبازتولید ان مبارزه نمایم.

 چنان به اندیشیم که رهبری  به زمانء معین برای  سازماندهی وبیشبردخواستهای تحقق  اساسنامه وبرنامه حزب واحدبراصل شایستگی تعلق داشته؛ وعلیه هرگونه اعمال که خلاف تصامیم جمعی وفیصله ان باشد، برزمیم.

بادرنظرداشت تجارب تلخ وشیرین ،اما پرافتخارِمبارزه گذشته، برای متحد ویکپارچکی حزب واحددراینده ضرور است ،تاروی نکات ذیل به باورمن تاءکید شود.

ـــ رعایت دسپلین  اگاهانه درجهت تحقق اهداف برنامه ،اساسنامه وفیصله هاوتصامیم رهبری ارگانهای حزبی ،که فعلأ متأسفانه کم رنگ  وضعیف می باشد.

ـــ ایجاد فرهنگ رهبری به شکل دورانی از مقام ریاست الی مسئولین واحدهای اولیه بدون هر نوع تعلقات گروپی،قومی،منطقوی ومصلحت گرای بربنیاد گرایشات فکری  .

ـــ رهبری باید ،درختم دوره کار خویش برای همه اعضای حزب ازاجرات وتحقق اهداف حزب در جهت رشد وتکامل ان از لحاظ کمی وکیفی جوابگو بوده وگذارش ارائه نماید.

ـــ در صورتیکه حزب به بحران سازمانی ،تشکیلاتی وفکری درفرایند مبارزه مواجه می شود، لازم است تاجلسه وسیع ازفعالین وکادرهای حزبی دعوت و روی اجرات و عملکرد رهبری بحث ومذاکره صورت گرفته و برای ادامه رهبری،رای اعتماد اخذ شود.

ـــ محور مبارزه مارا تعین سرنوشت توده هایی ملیونی زحمتکش کشور بدون هرنوع تبعیض،تفوق طلبی،اکثریت گرای،منظقوی،لسانی وقومی تشکیل بدهد وبمانند گذشتگان ما تحت یک لواح واحد برای سرفرازی ،خوشبختی ،بهروزی انسان وطن متحدبود،از هرنوع نفاق افگنی جلوگیری وعلیه ان مبارزه نمود.

ـــ ارمان مشترک، هدف مشترک،اندیشه وایدیولوژی مشترک درچوکات  برنامه مترقی وانسانی ،می تواند که همه نیروهای مترقیخواه رادورهم جمع ومانع دوری وپراگنده گی  انها شود.

ـــ برضد هرنوع گرایشات غیر متجانس ، که باعث جدایی وایجاد فرکسیون وگروپ بازی می شود ؛ قاطعانه عمل نمودوانرابه گودال سیاه تاریخ سپرد.

مبارزه نیروهای مترقی ودموکرات چپ پایان ناپذیر است،تا فقر،گرسنکی،بینوایی،بی سرپنایی،اواره گی،ظلم ستم،بهره کشی انسان ازانسان،غول سرمایه باشیوه های پُست مدرنییسم ونیولیبرالیزم وجوددارد،ادامه دارد؛ هرنوع خواست ملی گرایی ، دموکراتیک ،تحول پسند ودفاع از منافع ملی وطن ازلحاظ اقتصادی،اجتماعی وسیاسی بدون تکیه برروی این بستر ناممکن بوده ودور ازواقعیتهای عینی جوامعی می باشد.

طوریکه مارکس خاطرنشان نموده:" تاریخ هیچ کاری نمیکند،هیچ ثروت هنگفتی در اختیارندارد ودست به هیچ جنگ نمی یازد،انسان است،انسان واقعی وزنده که این همه را انجام می دهدو تاریخ هیچ نیست مگر فعالیت انسانی که هدف های خودرا دنبال می کند." .

        پیروزباشید

علی رستمی 25.02.2011


February 27th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات